هدیه+خرید
عزیز دلم یه مدت قبل دقیقا نمیدونم کی بود ما رفته بودیم بیرون و یه مغازه بچگونه فروشی بود و حراج
کرده
بود به مامان و عسل گفتم بیاین بریم ببینیم که چی داره.منم اون روز پس از چند روز از جمع کردن پولم
(به خاطر این که کارنامم 20 شد بقیه بهم پول دادن و من جمعشون کردن) اوناروهمرام اوردم تا خرید
کنم.
اون دو تا لبای های اولی رو من برات خریدم و کل پولامو برات خرج کردم.چی کار کنیم دیگه بعد از 13
سال
دارم داداش دار میشم بایدم آجیش براش خرج کنه.قربونت برم من.
و اما لباس های سوم و چهارم.یادمه فقط این که یه روز جمعه بود مامان به بابا و من گفت حوصلم سر
رفته بریم بیرون یه کم راه بریم.رفتیم بیرون یه مغازه تازه باز شده بود و ما تا حالا ندیده بودیمش.
رفتیم توش دیدیم قیمت هاش خیلی خیلی مناسبه و ما برات سرهمی و جوراب خریدیم خیلی لباس های
خوبی داشت اما مامان جون گفت که بزار به دنیا بیاد اونوقت اندازشو بدونم بعدا میام براش دوباره لباس
میخریم. مبــــــــــــــــــــــــــارکــــــــــت باشــــــــــــــــــــــــــه گلـــــــــــــــــــــــم
اینا کادوی منه
ا
ایناهم خرید روز جمعمون